امروز چهارشنبه , 16 آبان 1403
پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)
دانلود گزارش تکمیل شده ورد کارورزی 1
دانلود گزارش تکمیل شده ورد کارورزی 1
فرمت فایل : word
تعداد صفحات فایل : 45 صفحه
مختصری از شرح
فهرست:
مقدمه 2
گزارش روز اول 3
گزارش فیزیکی 7
گزارش عاطفی 14
روایت شماره یک 17
روایت شماره دو 20
روایت شماره سه 23
روایت شماره چهار 27
روایت شماره پنج 30
جدول کدگذاری روایات 36
مضمون 37
مساله قابل بررسی در روایات 38
چهارچوب نظری 39
نتیجه گیری 45
کدگذاری فرلاندز 46
منابع 48
مقدمه:
هدف از این کارورزی آشنایی با محیط کار آینده دانشجو معلمان می باشد که در این مجموعه یک کیس قابل بررسی تحت نظر قرار گرفته و ویژگی های قابل بررسی مرتبط با این مجموعه در آن کیس بررسی می گردد.
آنچه که در این امر اهمیت دارد آشنایی هر چه بیشتر با مسایل محیط کار و برخورد واقعی با چالش های فضای شغلی که یک فرد امکان دارد با آن روبرو شود میباشد. همچنین قرار گرفتن در وضعیت عمل باعث میشود آموختههای تئوری تثبیت گردد . در این بررسی اجمالی یک دانش آموز با ویژگیهای شخصیت درونگرا مورد نظر قرار گرفته تا هر آنچه که تحت الشعاع این ویژگی قرار می گیرد مورد بررسی واقع شود.
گزارش روز اول:
صبح زود ساعت 5و 20 دقیقه به زور از رخت خواب دل کندم و آماده برای رفتن به دانشگاه شدم . حین آماده شدن به فکرم خطور میکرد که امروز کارورزی دارم اما در نگاهم فقط یک کارورزی معمولی بود.فکر میکردم تجربه ای مانند تجربیات دیگرم همراه با دیگر معلمان فامیل در سر کلاس می باشد. و هیچ خود را جای یک دانشجو معلم واقعی در میان بچه ها در نظر نگرفتم .البته خواب آلودگی عقلم را تحت فشار قرار داده بود. بعد از صبحانه خوردن و لباس پوشیدن ، وضو گرفتم و نمازم را خواندم .و سپس وسایلم را جمع کردم و به رسم عادت مادرم را به آغوش گرفتم و بوسیدم و از خانه خارج شدم. و به سر کوچه که فاطمه (دخترعمو و همکلاسی ام) ایستاده بود رسیدم و بعد از اینکه مادرم آب پشت سر ما ریخت برای او از دور دست تکان دادیم و راهی شدیم. بعد از 20 دقیقه پیاده روی به ایستگاه ماشین های شهرکرد رسیدیم و منتظر سرویس ماندیم . بعد از چند دقیقه سرویس آمد و ما سوار آن شدیم و از شهرمان به سمت دانشگاه که در مرکز استان است رفتیم. در یک ساعت مسیر راه با فاطمه کلی صحبت کردم . وقتی به دانشگاه رسیدیم ساعت 7 و 30 دقیقه بود . جلوی درب دانشگاه 2 تن از دوستان خود را که امروز با هم د ریک مدرسه کارورزی داشتیم را دیدیم که بسیار شاداب و پرانرژی بودند . یک یاز آنها مرا صدا زد و گفت : « رحمانی خوشحالی که میری کارورزی؟» همین جمله ی او کافی بود تا استرسی مملوء از انرژی و حس خوب را در دلم بیاندازد .
در طی مسیر تا خوابگاه به همین فکر می کردم که چه روز متفاوتی میتواند باشد . نیم ساعتی را که وقت بود تصمیم گرفتم کمی بخوابم. بعد از بیدار شدن و مهیا کردن خودکا ر و پوشه برای کارورزی با سه نفر از دیگر دوستانم تاکسی گرفتیم و به مدرسه رفتیم. وقتی که به مدرسه رسیدیم فرشته کوچولوهای ریزه میزه ای با لباس سبز و آبی در حیاط بازی میکردند . از لحظه ای که به محوطه مدرسه پا گذاشتم لبخند بر لبم نشست.و دنیای بیرون از مدرسه را فراموش کردم.
وقتی وارد ساختمان شدیم. . و هیچ یک از دوستانمان را ندیدیم شک کردیم که شاید مدرسه را اشتباه امدیماما طرف دفتر رفتیم و دیدن یکباره ی آن همه چهره ی آشنا حس خوبی به ما داد.
همه ی هم کلاسی هایمان در دفتر نشسته بودند و وقتی ما وارد دفتر شدیم با لبخندهایشان حال خوبشان را با ما تقسیم کردند بعد از احوال پرسیصندلی هایی پایین دفتر گذاشتیم و نشستیم و با دوستانمان در مورد کارورزی صحبت میکردیم. دو خانم در پشت میزهایی مشغول بودند و من هم به دقت در حین صحبت به پانل های اطرافمان نگاه میکردم از پانلی که در سمت چپمان بود سه قاب که یکی اهداف دوره ی ابتدایی و دیگری نام کادر اموزشی مدرسه همراه عکسهایشان و سومی تعداد دانش آموزان که پدرشان جانباز ،ایثارگر بودند را تقسیم گرده بو نصب شده بود که توجهم راجلب کرد. و درگیر مقایسه با مدارسی که دیده بودم
در همین افکار غرق بودم که خانم عطایی وارد شد و همه به احترام او برخواستیم و بعد از احوال پرسی خانم آزاد معاون مدرسه با خوش امدگویی گرم خود نکاتی را گفتند و بعد از توصیه های خانم عطایی هرکدام همراه معاون طبق تقسیم بندی ها وارد کلاس شدیم خانم سیاح معلم کلاس سوم از من و فاطمه استقبال گرمی کرد و به یکی از دانش اموزان گفت برای ما صندلی بیاورد . دانش آموزان به احترام ما برخواستند شعری زیبا خواندن و نشستند که این باعث حس شادی بی نظیری در من شد
فرهنگی گرامی ما مفتخریم که شما وبسایت معتبر درسی فایل راجهت دانلود فایل آموزشی خود انتخاب کرده اید ما هم متعهد به پشتیبانی 24 ساعته و ارائه فایل با کیفیت شما می باشیم.