مقاله بررسی و حل اختلالات و مشکلات خانوادگی دانش آموز
0
7.9k
نام فایل:بررسی و حل اختلالات و مشکلات خانوادگی دانش آموز
تعدادصفحات:12
فرمت فایل:ورد
مقدمه
اکثر روز ها چون زود به مدرسه می رسیدم از پشت پنجره شاهد آن بودم که ساعت آخر وقتی زنگ مدرسه برای رفتن دانش آموزان به منزل نواخته می شود، خانمی نسبتا" جوان در حالی که ویلچری را که دخترکی بر روی آن نشسته هل می دهد و وارد مدرسه شده دختر را در حیاط بر روی ویلچر ر ها کرده و به سمت دفتر می رود.
در بین هیاهوی دانش آموزان در رفتن به منزل این ویلچر در حیاط باقی می ماند و دقایقی بعد یکی از دانش آموزان مدرسه می آمد و دسته ی ویلچر را می گرفت و منتظر می ماند و بعد از این که خانم جوان برمی گشت با هم به خانه می رفتند. این صحنه تقریبا" هر روز تکرار می شد. یک روز که باران شدیدی می بارید و من زود رسیده بودم و شاگردانم هنوز نیامده بودند، باز هم دیدم مادر و دخترک روی ویلچر از کنار در رد شدند تا « : ولی تا زنگ مدرسه یک ساعتی باقی بود. سریع خودم را به جلوی در رساندم و گفتم حمل ویلچر به مرکز .» زنگ مدرسه یک ساعتی مانده، لطفا" به داخل مرکز بیایید راحت تر بود. چون از سطح زمین یک پله بیشتر ارتفاع نداشت. خانم جوان قبول کرد و خودش ویلچر را بلند کرد و به داخل آورد.
به دلیل این که کف مرکز موکت بود بچه را از روی ویلچر بلند کرد و ویلچر را پشت در گذاشت و به داخل کلاس من آمدند.
تعدادصفحات:12
فرمت فایل:ورد
مقدمه
اکثر روز ها چون زود به مدرسه می رسیدم از پشت پنجره شاهد آن بودم که ساعت آخر وقتی زنگ مدرسه برای رفتن دانش آموزان به منزل نواخته می شود، خانمی نسبتا" جوان در حالی که ویلچری را که دخترکی بر روی آن نشسته هل می دهد و وارد مدرسه شده دختر را در حیاط بر روی ویلچر ر ها کرده و به سمت دفتر می رود.
در بین هیاهوی دانش آموزان در رفتن به منزل این ویلچر در حیاط باقی می ماند و دقایقی بعد یکی از دانش آموزان مدرسه می آمد و دسته ی ویلچر را می گرفت و منتظر می ماند و بعد از این که خانم جوان برمی گشت با هم به خانه می رفتند. این صحنه تقریبا" هر روز تکرار می شد. یک روز که باران شدیدی می بارید و من زود رسیده بودم و شاگردانم هنوز نیامده بودند، باز هم دیدم مادر و دخترک روی ویلچر از کنار در رد شدند تا « : ولی تا زنگ مدرسه یک ساعتی باقی بود. سریع خودم را به جلوی در رساندم و گفتم حمل ویلچر به مرکز .» زنگ مدرسه یک ساعتی مانده، لطفا" به داخل مرکز بیایید راحت تر بود. چون از سطح زمین یک پله بیشتر ارتفاع نداشت. خانم جوان قبول کرد و خودش ویلچر را بلند کرد و به داخل آورد.
به دلیل این که کف مرکز موکت بود بچه را از روی ویلچر بلند کرد و ویلچر را پشت در گذاشت و به داخل کلاس من آمدند.