دانلود تحقیق درمورد هنر متجدد و بازاري
با دانلود تحقیق در مورد هنر متجدد و بازاري در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق هنر متجدد و بازاري را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق هنر متجدد و بازاري ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:تحقیق در مورد هنر متجدد و بازاري
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:48 صفحه
قسمتی از فایل:
گرچه هنوز جامعه ي دوقطبي فرهنگي ما، اشاعه دهنده ي سنت گرايي است، ليكن شور و شرر تجدد و مدرنيته نيز گاهي بر دلهاي هنرمندان تازه به دوران رسيده ي ما سايه مي افكند، هرچند سنت گرايان نادانسته هميشه و هنوز از مقبره ي اشرار مدرن مي ترسند و با اين وجود از تير و تركش آنها در امان نبوده اند. زيرا هميشه در طولِ تاريخ ثابت شده است كه افكار، چشمها و دهان اجتماع را نمي توان بست.
به مدرنيسم و پست مدرنيسم از بالاي حصار سنت گرايي خود سرك كشيده ايم و با پيامهايي آنها بوسيله ي كتاب، اينترنت و ماهواره بصورت چاپارخانه اي تا حدودي دست و پا شكسته آشنا گشته ايم، ليكن ما كجا و آنها كجا.
چاپارخانه هاي كوروش مدتها طول مي كشيد تا نامه اي را از دولت پارس به بلاد روم و يونان برسانند و باز هم بيش از يكسال به درازا نمي كشيد اما هايپررئاليسم هاي ما حداقل 20 تا 40 سال بعد پا در ركاب لگام گسيختگان مدرن بالد غرب مي گذارند و صداي تبانچه ي موج سوم را بعد از اين مدت مي شنوند و كانسپچوال آرت پس از شنيدن ناملايمات و بد و بيراهه ها از منتقدان لي لي كنان بعد از سالها خستگي، در دوران كهولت پا به ميدان هنرمندان قهرمان و هميشه در صحنة ي علم مان مي گذارد و جوانه ي بيمار ديگري مي زند كه روح سنت گرايان كيمياگرمان را به خود مي لرزاند.
براستي چه زماني از موج چهارم خبري مي رسد؟ مي گويند در بلاد غرب دوران موج چهارم رو به سراشيبي گذاشته است. آيا هنوز از پست مدرنيسم خبري هست و رژان بودريار هنوز از امر واقعي (نشانه ها) صحبت مي كند؟ گيجي و سردرگمي سبكهاي مختلف از كلاسيك گرفته تا شاخه هاي پست مدرنيسم از كيچ و اشلاك گرايي تا ديكانستكچراليسم و از پردازهاي نگارگري و قلم موي، موگربه ايي گرفته تا رئاليسم كمال الملك، چنان زندگي هنريمان را به هم زده است كه شيرجه ي بزرگ هاكني را از آنِ داوينچي مي دانيم. خدا را شكر كه گروهي از روي عمد يا نادانسته يا از روي خيرخواهي و شايد هم خودخواهي طي چند سالي جوي ساخته كه مباحث آموزش هنر، يا هنر متجدد و بازاري را براه انداخته اند تا شايد گوشي شنوا و يا دستي توانا پيدا كنند. هرچند دريغ كه اين مباحث صرفاً در محافل يا مجلات هنري مطرح و درج شوند و يا از گليم خود فراتر گذارند كه مبادا همين پاره گليم مندرسئسان را نيز به يغما ببرند.
و اما هنر بازاري كه در هر فرهنگ همچون پوشش و لباس لازمه ي جامعه است و تجددگرايي نيز در ذات انسانها نهفته است. چون اگر آوانگارد (پيشرو) نبود، انسان اوليه از غارهاي خود هم بيرون نمي آمد. البته در سير تاريخ و در بسياري از مواقع هنر سنتي ملعبه ي هنر مدرن شده و پيشروها بارها از كاسه ي سنت گرايان ديگ ساخته اند و نادانسته پيداست كه هنرمند متجددگرا تا بخواهد حرف خود را به كرسي بنشاند بايد زحمت آسياب رفتن را به خود بدهد و موهايش را آنجا سفيد كند.
بله، بدنبال تجدد بودن، يعني آه در بساط نداشتن، يا بساط را پر از آه كردن و تلاش كردن براي دستيابي به نوآوري و تصرف چند خطي از تايخ، هنر بازاري يعني ارتزاق به گونه ايي كه بتوانيم فقط شكم خويش را سير گردانيم و اين طبيعي است كه مدرنيسمهاي ما هر كدام براي بدست آوردن قوت لايموت هم شده به هنر بازاري روي مي آورند. مگر اينكه بخت و اقبال ياريشان كند و بلعكس ما، به جاي سنگ، از آسمان برايشان سكه تمام بهار آزادي ببارد. يا اينكه قبلاً پدرش سكه هاي باريده شده را جمع كرده باشد.
هنرمندان بازاري يا خوشنويس مي شوند و پرده اي يا برگي از كاغذ را به الفاظ قشنگ منقوش مي نمايند و يا فارسي نويس چليپا و با پلاتر و پلاتر كاتر رقيب مي شوند و يا كمي جلوتر بياييم و هنرمندان پيرو و مثلاً كوبيسم فويسم و … را بگوييم كه بقول بعضي ها دمده شده است و براي اينكه نشان بدهند هنرمندند كوبيسم يا فويسم و يا كنستراكتويسم جديد را، بقول خودشان مي آورند و اگر بخواهند ايراني مدرن شوند، يا زنده رودي مي شوند يا عربشاهي و يا روحبخش و فداي را شكر كه بينالهاي ما هم كه پر از اينهاست. پيروان پروپا قرص دومينيك انگر را مثال بزنيم كه در ابتداي انقلاب صنعتي و دوران ناپلئون به سر مي برند و به پيروي از لويي داويد، «مرگ ما را»، را دوباره زنده مي كنند.
بهتر است قبل از اينكه دست به گريبان يكديگر شويم و آب در اجاق يكديگر بريزيم به فكر چاره اي براي برنامه هايي به جذابيت باب راس باشيم. هرچند كه برنامه هايي چون هنرمندان نوگرا در شبكه چهارم آنهم در زماني از روز كه خالي از مسأله نيست، نيز در نظر گرفته شده است ولي آنچه كه مي تواند جامعه اي را به سوي هنري امروزي و نو بكشاند و قضاوت نو و كهنه را بر عهده آن بگذارد.
متأسفانه بر عهده ي افرادي، غيرمتخصص و ناآگاه كه با نشستن بر مسند ناآگاهي خويش چه بخواهند، چه از آن گريزان بشاند سروگارشان با هنر مي افتد و ناخواسته مبلغان هنر پيش پا افتاده و هنرمندان زبان درازپا در گود نهاده مي شوند و اينچنين ريشه ي ضعيف و خشكيده ي اين نهال نورسيده را كه از تنه اي كهن همچون نقاشي ها و مفرغ هاي لرستان، كاشيكاريهاي اصفهان، گليمهاي هرسين و …. جان گرفته است را مي خشكانند.