دانلود تحقیق درمورد واقع گرايي يعني تحريف واقعيات
با دانلود تحقیق در مورد واقع گرايي يعني تحريف واقعيات در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق واقع گرايي يعني تحريف واقعيات را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق واقع گرايي يعني تحريف واقعيات ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:تحقیق در مورد واقع گرايي يعني تحريف واقعيات
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:17 صفحه
قسمتی از فایل:
گفتار اول: پيش درآمد :
اگر چنانچه جيمز ادعا مي كند: « درمان واقع در مسير صواب هنوز هم مستقل ترين انعطاف پذيرفتن و غول آسانترين نوع ادبي است » واژه ي رئاليسم هم كه در بحث رمان از آن فراوان سخن مي رود. بي گمان بايد مستقل ترين و انعطاف پذيرترين و غول آسانترين نوع اصطلاح در نقد ادبي باشد
به راستي كه واژه ي رئاليسم با استقلال ظاهري اش از هر توصيف صوري و محتوايي و با انعطاف پذيري مهار ناپذيرش عجوبه اي است كه اغلب اشخاص احساس مي كنند. بدون آن هم مي توانند راحت سر كنند نكته اي كه دقيقاً نشان دهنده ي بي ثباتي مزمن اين واژه است تمايل شديد آن به جذب اين با آن كلمات توصيفي است كه حكم تكيه گاه معنايي را پيدا مي كنند. خواننده لازم نيست وقت زيادي را صرف تورق تأليفات انتقادي كند تا به كلمات توصيفي برسد از قبيل:
رئاليسم آرماني، رئاليسم انتقادي، رئاليسم استمراري، رئاليسم بدبين ، رئاليسم بويا ، رئاليسم تجمعي، رئاليسم خارجي ، و انواع ديگر آن از قبيل . خوش بين . ذهني ، رمانتيك روان شناختي، روزمره ، سوسياليستي ، شاعرانه، صوري، طنز آلود، عيني ، فانتزي ، هجايي و رئاليسم ناتوراليستي و ملي اشاره كرد.
بسياري از اين ها در كتاب حرج بكر كه مجموعه اي انساني در مورد رئاليسم است پراكنده اند والنر لاشي در كتابش « رئاليسم در رمان معاصر» رئاليسم هاي مختلف را دست بندي كرده است . رئاليسم چوپاني شاتو برچان، رئاليسم روحاني دو آميل ، رئاليسم خود كاوانه ي پروست و حتي رئاليسم كلان شهري ژول روهن.
پس هم مي توان اين سخن و پيشنهاد معقول بكر را جدي گرفت كه :
« براي تسهيل گفتگو بهتر است از اين به بعد روي هر اتفاقي كه افتاد اسم تازه اي بگذاريم و آن را با گونه يا شكل ديگري از واژه ي رئاليسم نام گذاري نكنيم »
و هم سخن منتقدي را كه با كمي ناشكيبايي مي گويد:
من نمي خواهم همچون خر در گل تعريف هاي مختلف واژه ي رئاليسم بمانم واژه ي رئاليسم در واقع حكم بزهكاري را دارد كه نويسندگان يا با قرار دادن آن تحت مراقبت كلمات ديگر يا با زدن دستبند گيومه بر دستها بشر بي اعتمادي خود را به رفتار آن نشان داده اند. ارتگا امي گايست كه او علي الاصول راه دوم را برگزيده است : « من اكنون نمي توانم وارد بحث اصطلاح بغرنجي شرح كه هميشه براي مظلوم نشان دادنش آنرا داخل گيومه
قرار داده ام» .
رئاليسم اصطلاحي است كه از فلسفه به حوزه ي نقد راه پيدا كرده است. آن هم در وضعيتي كه بر اثر خونريزي هاي ناشي از نبودهاي پيشين ضعيف شده است. پس ما ابتدا بايد دست كم طرفين جنگ را بشناسيم به هر حال شايد به نظر مي رسد كه رئاليستي (ولو نابرابر) دل به دو دلبر ايدئاليسم و ماترياليسم سپرده است، تعهد شر را به واقعيت از ياد بوده است و دليلش اين است كه خود مفهوم واقعيت نيز در ذهنيت معاصر بي آبرو شده است. اين ما را به سرچمشه ي مشكلاتمان مي رساند فيليپ او مي گويد : « ديگر به دون مسلم و فخر كردن واقعيت نمي توان از شيوه هاي واقع گرايانه استفاده كرد» بو فارد برگانزي در سمپوزيومي كه اخيراً برگزار شده است مي گويد كه امروزه ما نمي توانيم مثل تولستوي بنويسيم ، « چون واقعيت براي ما معني مشتركي ندارد» اين موضع خائنانه را فيلسوفان به ديده ي تحقير مي نگرند همه مي دانيم كه امروزه فلسفه هر گونه ادعايي را نسبت به آنچه كه زمان نخستين كاركرد آن به شمار مي آمد كنار گذاشته است. و به يك كاركرد جنبي، بعضي بررسي نفس امكان شناخت، بسنده كرده است. پس فلسفه تا حد شناخت شناسي كوچك شده است.