دانلود تحقیق درمورد تبعيد امام و قيام 15 خرداد
با دانلود تحقیق در مورد تبعيد امام و قيام 15 خرداد در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق تبعيد امام و قيام 15 خرداد را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق تبعيد امام و قيام 15 خرداد ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:تحقیق در مورد تبعيد امام و قيام 15 خرداد
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:103 صفحه
قسمتی از فایل:
مقدمه :
بيترديد اميراسد الله علم در آغاز دههي 40 بزرگترين بازيگر دربار پهلوي بود با شروع نخست وزيري وي بدستور شاه كميسيون سه نفرهاي به رياست علم وبا شركت حسينفر دوست ومنصور تشكيل شد كه وظيفه تعيين نمايندگان مجلس را بر عهده داشت .فعاليت اين كميسيون غير رسمي وپنهاني در طول دوران نخست وزيري هويدا نيز ادامه داشت و در واقع در تمام اين دوران طولاني ، اين علم بودكه نمايندگان مجلس را تعيين ميكرد.علم در سال 43 در راس دانشگاه پهلوي (شيراز ) قرار گرفت تا جاي پاي رژيم را پس از سركوب سالهاي 41 و 42 عشاير فارس تحكيم كند و در همين زمان بود كه با نقشه او سفر پادشاه ، بلژيك ومحمد رضا پهلوي به ميان عشاير جنوب به اجرا در آمد و امنيت فارس به رخ رسانه هاي غربي كشيده شد در سال 44 نيزعلم بعنوان وزير دربار در راس قدرت قرار گرفت .[1]
علم علاوه بر وابستگي به قدرتهاي خارجي و عضويت در تشكيلات فراماسونري ، در مقابل شاه بسيار حقيرانه رفتار ميكرد و اين جمله او نشاندهنده همان موضوع است :"من غلام خانه زاد شاهنشاه هستم "وي چنان مورد توجه شاه بود كه بصورت يكي از نزديكترين افراد درآمد .
"او همان گونه كه طي دوران نخست وزيري خود ( 41 تا 1342 ) در نقش مجري طرح امريكايي "انقلاب سفيد " كندي ودموكراتهاي امريكايي ظاهر شد ،مدتي بعد دلارهاي نفتي را در راه حزب جمهوريخواه امريكا ريخت ودر انتخاب ريچارد نيكسون به رياست جمهوري به ايفاي نقش پرداخت.علم در دوران طولاني رياست جمهوري نيكسون عاليترين پيوندهاي شاه را با امريكا برقرار ساخت ضمن اينكه او با " ادوارد هيث " و حزب محافظه كار او در انگليس داراي روابط صميمانه بود و از مغازله با "هارولد ويلسون "و دولت كارگري او ابايي نداشت ."[2]
پس از بازگشت شاه از آمريكا و آغاز نقش مستقيم او در اجراي سياستهاي امريكا ، شكل ومحتواي روابط ايران و امريكا وتكيه شاه بر حمايتهاي آن ، نمونه كم نظيري از وابستگي بي چون و چراي يك دولت به ظاهر مستقل را نسبت به نظام استكبار و ضد مردمي آمريكا در جهان نشان داد .اين رابطه بتدريج بصورت دو طرفه درآمد .آمريكا خود را در كليهي امور ايران درگير و مسئول حس ميكرد و ازديدگاه مردم و ساير دولتها ، شاه مظهر حاكميت آمريكا در يك كشور جهان سوم محسوب ميشد.
مهمترين دلايل اين رابطهي ويژه عبارتند از :1- از نظرآمريكا ،سلطنت شاه جز حاكميت دايمي بر ايران شناخته ميشد .بعبارت ديگر ، جانشيني براي شاه وجود نداشته و ميبايست اقتدار آن حفظ گردد.2- شاه بطور كامل تسليم آمريكا بود بنابراين نه تنها از لحاظ سياسي و اقتصادي و فرهنگي و نظامي هيچ خطري براي سلطه امريكا به ايران نداشت بلكه او ميتوانست تمامي امكانات ايران را دراختيار اهداف امريكا بگذارد .3- شاه مقابله با كمونيسم را كه يكي از اصول سياست خارجي امريكا بود با امكانات فراواني كه در اختيار داشت ، تحقق ميبخشيد.بهمين دليل کيسينجرگفت :"شاه براي ما يكي از رهبران نادر ويك هم پيمان نامشروط بود .[3]"4- فروش نفت ارزان به ميزان مورد نياز غرب خصوصا امريكا ، خريد اسلحه و ساير كالاهاي مصرفي، كمك بزرگي براي پيشرفت اقتصادي غرب بود لذا حفظ شاه يكي از اصول سياست خارجي امريكا بود.5- پذيرش سلطه فرهنگي و ارزشهاي زندگي امريكايي وترويج زندگي مصرفي توسط شاه او را به شكل رهبري فوق العاده در ميان حكام امريكا در آورد .چنين موقعيت ممتاز شاه در عرصهي سياسي خاورميانه بهترين ميدان جهت گسترش نفوذ امريكا درميان ساير كشورهاي منطقه بود.
ارزيابي عملكرد و مواضع احزاب نيز در فاصله سالهاي 39 تا 1342 و قضاوت دربارهي آنها مشكل است زيرا در فضاي بعد از قيام 15 خرداد 42 وتداوم مبارزه تا پيروزي انقلاب اسلامي ، شرايط بسيار متفاوتي با دوران قبل ازآن داشته است .تحولي كه در وضعيت حوزهها ، روحانيت و مرجعيت ايجاد شده در واقع انقلابي اساسي در تفكر و رفتار سياسي – اجتماعي مردم بوجود آورد .قبل از آن تعداد معدودي از روحانيون نسبت به مسائل كشور تحولات جهان اسلام ، اهداف اسرائيل ،سلطهي امريكا و وضعيت ابر قدرتها و نقشههاي آنها در مورد ايران ، آگاهي واحساس مسئوليت داشتند.لذا نمي توان انتظار زيادي از برخي روشنفكر ناآگاه از معارف و اصول اسلام داشت كه در چهار چوب فرهنگ ليبراليستي يا ماركسيستي كه در آن روزگار متداول بود فكر وعمل كنند .
در اينجا بايد گفت رژيم شاه ، در تبليغات خود ميكوشيد تا قيام مردم وروحانيت برهبري امام ( ره ) در سال 1342 را حركتي عليه اصلاحات ارضي و نتيجه همدستي مالكين وفئودالها با روحانيت معرفي كند .در حاليكه قيام امام عليه اهدافي بود كه امريكا از طريق انقلاب سفيد تعقيب ميكرد .مخالفت امام با سياستهاي رژيم و اصلاحات ارضي شاهانه بود كه جز انحصار مالكيت اراضي حاصلخيز به وابستگان شاه ونابودي كشاورزي در ايران نتيجهاي نداشت .امام ( ره ) هيچگاه با اصلاحات ارضي بمعناي واقعي آن و كوتاه كردن دست زمينخواران بزرگ نه تنها مخالف نبود ،بلكه خود از مخالفين سر سخت نظام خان خاني بود [4].
از سوي ديگر چون موضوع جنبهي تحميلي و سياسي داشت ، از اينرو نميتوانست يك اقدام ملي و خير خواهانه تلقي شود.